جدول جو
جدول جو

معنی تش زئن - جستجوی لغت در جدول جو

تش زئن
آتش زدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بش زدن
تصویر بش زدن
به هم چسباندن ظرف های شکسته با بند یا بش، بند زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشر زدن
تصویر تشر زدن
به حالت تشر با کسی حرف زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
چیزی را به آتش کشیدن و سوزاندن، افروختن آتش در چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تن زدن
تصویر تن زدن
کنایه از خودداری کردن، شانه خالی کردن، زیر بار نرفتن، به روی خود نیاوردن
صبر و شکیب و خاموشی گزیدن، برای مثال چو گردن کشد خصم گردن زنم / چو در دشمنی تن زند تن زنم (نظامی۵ - ۸۶۸)، بر دل و دستت همه خاری بزن / تن مزن و دست به کاری بزن (نظامی۱ - ۵۱)، تن زن ای ناصح پرگو که دل بازیگوش / جز به هنگامۀ طفلانه نگیرد آرام (صائب - ۱۰۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
موجب افروختن آتش در چیزی شدن سوزانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشر زدن
تصویر تشر زدن
توپیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تن زدن
تصویر تن زدن
خاموش بودن و خاموش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تا زدن
تصویر تا زدن
تا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
(کشتی) فنی است از کشتی و آن عبارتست از دست بگردن حریف زدن و او را پیش کشیدن: (بوسه ای زد بلب خویش دگر مستانه رفتم از کار از این کش زدن مردانه)، (گل کشتی)، (کشتی) در اول کشتی گیری دست ببازوی خود زدن و آواز که مچ مچه گویند بر آوردن و دست حریف را گرفته پیش کشیدن، شراب نوشیدن: (صبح مخمور یست میغلطد ببستر سینه چاک شب سیه مستی که از جام شفق کش میزند)، (جلال اسیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تر زدن
تصویر تر زدن
((تِ زَ دَ))
اسهالی بودن مزاج، مجازاً کاری را بد و ناشیانه انجام دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تن زدن
تصویر تن زدن
((تَ زَ دَ))
خاموش شدن، سکوت کردن، خودداری کردن، امتناع کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تک زدن
تصویر تک زدن
دست بر کنار تخته نرد که کعبتین درست بنشیند، هر قسم زدن (عموماً)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
Fire
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
incendier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
آتش زننده، برافروزنده ی آتش
فرهنگ گویش مازندرانی
تازدن، لازدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
จุดไฟ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
kuwasha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
ateş açmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
불을 지르다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
火をつける
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
להבעיר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
आग लगाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
membakar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
anzünden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
in brand steken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
incendiar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
incendiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
incendiar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
点燃
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
podpalić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
підпалювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
поджигать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
আগুন লাগানো
دیکشنری فارسی به بنگالی